جدول جو
جدول جو

معنی میراث بر - جستجوی لغت در جدول جو

میراث بر
(دِ رَ خوا / خا)
وارث. که از مرده ارث برد. (از یادداشت مؤلف). میراث برنده. و رجوع به میراث و وارث شود
لغت نامه دهخدا
میراث بر
وارث که از مرده ارث برد
تصویری از میراث بر
تصویر میراث بر
فرهنگ لغت هوشیار
میراث بر
میراث خوار، وارث
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از میان بر
تصویر میان بر
ویژگی راهی که از مسیر اصلی کوتاه تر است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میان بر
تصویر میان بر
قسمت گوشتی و خوراکی میوه
فرهنگ فارسی عمید
(دَ شِ)
میراث گیرنده، میراث ستان، ارث بر، وارث:
میراث گیر کم خرد آید به جستجوی
بس گفتگوی بر سر باغ و دکان شود،
سعدی
لغت نامه دهخدا
(دَ پَ)
میراث دارنده، ارث بر، میراث خوار، وارث:
شنیدم ز میراث دار محمد
سخنهای چون انگبین محمد،
ناصرخسرو،
و رجوع به میراث خوار شود
لغت نامه دهخدا
(دِ رَ گُ)
میراث خورنده. وارث. (ناظم الاطباء) :
قارون کند اندر دو نفس تیغ جهادت
یک طائفه میراث خور و مرثیه خوان را.
انوری.
- امثال:
چشته خور بدتر از میراث خور است. (امثال و حکم دهخدا). و رجوع به میراث خوار شود.
- میراث خور شدن، مالک میراث شدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(یامْ بُ)
برندۀ میان، راه کوتاهتر. راهی در میان دو نقطه که نسبت به راه یا راههای دیگر کوتاهترین باشد. مستقیم ترین و کوتاهترین راه بین دو نقطه نسبت به راه اصلی که به صورت خط منحنی و منکسر است. اقصر فاصله میان دو نقطه در مسافت. راهی که اضلاع را نپیماید و از زاویه ای به زاویه ای محاذی شود. (از یادداشت مؤلف).
- راه میان بر، راه اقصر. راهی که نسبت به راه یا راههای اصلی کوتاهتر باشد. (از یادداشت مؤلف).
- میان بر زدن راهی،میان بر کردن راهی. (از یادداشت مؤلف).
- میان بر کردن، پیمودن فاصله دو نقطه از کوتاهترین و نزدیکترین راه. پیمودن اقصر فاصله. به جای اینکه دو ضلع را بپیمایند مستقیم از گوشه به گوشه پیمودن. (از یادداشت مؤلف).
- ، مقابل کف بر کردن. بریدن درختی بالاتر از کف زمین. (یادداشت مؤلف).
، هرچیز که فاصله و حاجبی میان دو چیز ایجاد کند، حجابی که میان دو اتاق یا دو چیز واقع باشد. (حاشیۀ شرفنامه ص 420) :
به کم مدت از کار پرداختند
میانبر ز پیکر برانداختند.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(یامْ بُ)
دهی از دهستان مرکزی بخش صومعه سرا شهرستان فومن، واقع در 15هزارگزی صومعه سرا. با 147 تن سکنه. آب آن از نهر و استخر و راه آن مالرو است. نصف اهالی در تابستان ییلاق می روند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
تصویری از میراث خور
تصویر میراث خور
میراث خوار
فرهنگ لغت هوشیار
راه کوتاهتر، مستقیم ترین و کوتاهترین راه بین دو نقطه نسبت به راه اصلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میان بر
تصویر میان بر
((بُ))
راهی غیر از راه اصلی که کوتاه تر باشد
فرهنگ فارسی معین